جنایات مجاهدین خلق در روایت تاریخ انقلاب سهم زیادی دارد
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۳۶۸۱۸
به گزارش خبرگزاری مهر، جلسه نقد رمان «فصل بیهراسی» توسط نهاد کتابخانههای استان گیلان و با همکاری کانون ادبی راوی در کتابخانه عمومی خاتم الانبیا رشت برگزار شد.
«فصل بیهراسی»، اولین رمان محمدحسین فاضل، اثری داستانی با پیرنگ مبارزه و ماجراجویی، قصه چند جوان در دل روزهای پرالتهاب مبارزه با رژیم پهلوی است که شرکت چاپ و نشر بینالملل آن را بهتازگی منتشر کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در آغاز این نشست، سمیه انصاری، مجری و کارشناس، ضمن تاکید بر ضرورت پرداختن به روایتهای داستانی از دل تاریخ در جهت حفظ هویت تاریخی، به اهمیت این رمان و آثاری از این دست در ترسیم صحیح حقایق تاریخی برای نسل امروز اشاره کرد.
در ادامه سعیده شبرنگ، منتقد و پژوهشگر، به شخصیتپردازی اثر اشاره کرده و گفت: ما در این رمان با چهار دسته شخصیت مواجهیم. شخصیتهای محوری، شخصیتهای حاشیهای، شخصیتهایی که ابتدا در متن حضور دارند، اما کمکم به حاشیه میروند و شخصیتهایی که از حاشیه داستان به متن میآیند. وی سپس با اشاره به نام شهید سید علی اندرزگو در رمان گفت: انتظار داشتم در طول اثر، شبحی پررنگتر از شهید اندرزگو را مشاهده کنم؛ اما با توجه به اینکه در رمانهای انقلابی به همین اندک هم عموماً پرداخته نشده، این حرکت نویسنده را در نوع خود ارزشمند میدانم.
وی با پرداختن به وجوه فنی رمان، ماجراپردازی، پیرنگ و عنصر تعلیق را از نقاط قوت کار دانست و افزود: دو خط تعلیق اصلی داریم که یکی به ماجرای دفترچه باز میگردد و تعلیق دیگر، این پرسش است که کدام یک از شخصیتها با ساواک در ارتباط هستند؛ تعلیقی که تا صفحات پایانی رمان، همراه مخاطب است و ذهنش را درگیر میکند.
انصاری ضمن طرح این سوال از نویسنده که رمان «فصل بیهراسی» چند بار بازنویسی شده، از نویسنده خواست تا درباره منابعی که پیش از نگارش رمان مطالعه کرده است، توضیحاتی بدهد. محمدحسین فاضل در پاسخ به این سوال، به منابعی دست اول از منشورات قدیمی سازمان مجاهدین خلق اشاره کرد و گفت: بعضی از مطالعاتم نیز مربوط به خاطرات افرادی است که از سازمان جدا شده بودند.
وی همچنین از رمانهایی که دارای مضامینی مشابه بودند و روایتی از تاریخ سازمان مجاهدین داشتند، نام برد و افزود: جرقه اولیه رمان در سال ۹۶ در ذهنم شکل گرفت؛ اما طی مطالعات و جلساتی که با دوستان نویسنده داشتم، ضمن حفظ خط اصلی، بسیاری از جزئیات تغییر کردند و مجموعاً حدود پانزده بار بازنویسی، مرا به این «فصل بیهراسی» رساند.
در ادامه گفتگو، شبرنگ به سرنوشت نامعلوم بعضی از شخصیتها اشاره کرد و گفت: حتی خود علی که شخصیت اصلی رمان است، تازه در انتهای قصه به ابتدای مسیر میرسد و انگار این رمان جلد دومی هم خواهد داشت که ادامه قصه اوست.
فاضل در پاسخ به این نکته، اینگونه شرح داد که مضمون این رمان، عبور علی از ترس است. اگر «فصل بیهراسی» را ادامه میدادم، شاید این داستان هرگز به انتها نمیرسید. این قصه هنوز در فصل اول است و به نظرم از سازمان مجاهدین روایتهای بسیاری وجود دارد که میتواند به رمانهایی در حال و هوای ترورهای سال ۶۰، وقایع تابستان ۶۷ و حتی درگیریهای سال ۸۸ و سالهای بعد از آن برسد. به هر حال در روایت داستانی از تاریخ انقلاب، باید سهم عمدهای را به این سازمان و جنایتهای آنان اختصاص داد.
انصاری ادامه گفتگو را به حاضران در جلسه سپرد و از آنها خواست نکات خود را درباره رمان مطرح کنند. طاهره مشایخ، نویسنده و مدرس دانشگاه که یکی از حاضران در نشست بود، ضمن تشکر از محمدحسین فاضل، به شکل رابطه علی و مهناز در قصه اشاره کرد که حکایت از نوعی وابستگی داشت و نقشِ مهناز را به نوعی پرکننده خلأ عاطفی علی به عنوان یک جوان دانشجوی شهرستانی دانست و اظهار داشت: این واقعیت تلخ را امروزه نیز در میان دانشجویانی که از یک محیط کوچک به دانشگاه میآیند مشاهده میکنیم. این خلأ در داستان علی و مهناز، به اشتباه دلبستگی تصور میشود؛ اما در خلال قصه و با ورود فاطمه، جنس دیگری از تعلق به نمایش گذاشته میشود که به حقیقت و باور علی نزدیکتر است.
مجری نشست با طرح پرسشی درباره زبان و لحن روایت، از منتقد خواست تا درباره این وجه از رمان نیز نظرش را بیان کند. شبرنگ ضمن اینکه زبان اثر را روان توصیف کرد، با اشاره به تعدد شخصیتها، وجود لحن و لهجه را راهکاری برای فرار از یکنواختی دیالوگها دانست و گفت: کارکرد لهجه جدا از اینکه پرونده شخصیت را ممتاز میکند، دست نویسنده را در پاسکاری دیالوگ باز میگذارد و میتواند متن را از کسالتبارشدن فاصله دهد.
وی مصادیقی از لحن و لهجه در رمان «فصل بیهراسی» را مورد توجه قرار داد و بهکارگیری گویش مازندرانی در داستان را هرچند اندک، اما دلچسب و دوستداشتنی دانست.
این منتقد در ادامه با تاکید بر این نکته که زبان اثر در مجموع، یک روایت نجیب را ارائه میدهد، به نقل شواهدی از صبغه اعتقادی در این رمان پرداخت و توسل به حضرت معصومه (س) را از بارزترین این مصادیق برشمرد. انصاری نیز پیام تاریخی امام خمینی (ره) به مردم تبریز را یکی دیگر از این مصادیق دانست.
سعیده شبرنگ در پایان سخنانش به طرح جلد و فصلبندی کتاب نیز نگاهی گذرا کرد و نام رمان را حاصل ذکاوت و هوشمندی نویسنده دانسته و گفت: رمان در ۹ فصل تنظیم شده و فصل پایانی یا نهم، میتواند در واقع همان فصل بیهراسی باشد.
در ادامه این گفتگو، مهدی کرد فیروزجایی، نویسنده و کارشناس و مدرس داستان، از طریق ارتباط برخط به جلسه نقد پیوست و ضمن قصهگوخواندن رمان «فصل بیهراسی»، پژوهش عمیق نویسنده پیش از نگارش کار را ستود. وی در این باره گفت: یکی از مشکلات رمانهای امروز، خالی بودن از عقبه مطالعاتی و پژوهشی است. کاری که عقبه پژوهشی داشته باشد و در قالب گفتار و رفتار، پیامهای حسابشدهای را منتقل کند، ارزشمند است.
فیروزجایی که در مراحل تولید رمان «فصل بیهراسی»، در خلال جلساتی با نویسنده همراه بوده است، پژوهش فاضل را سبب غنای این اثر دانست و افزود: نویسندگان ما باید بدانند که برای خلق یک ماجرا، نیاز به پشتوانه تحقیقاتی دارند.
وی ضمن تقدیر از نویسنده، جسارت او را در نام بردن صریح از برخی شخصیتهای تاریخ معاصر و مواضع وقت آنها در مواجهه با سازمان مجاهدین خلق تحسین کرده و این حقیقت تاریخی را مغفولٌ عنهِ آثار ادبیات ارزشی دانست. این استاد داستاننویسی در پایان به تأثیر استمرار مباحثه و گعدههای داستانی در پختگی آثار نویسندگان تاکید کرد.
در خلال این گفتگوی یکساعته، تعدادی از مخاطبان که از طریق برنامههای ارتباطی برخط در جلسه حضور داشتند، سوالات خود را از نویسنده پرسیدند و نکاتی پیرامون کتاب مطرح کردند.
کد خبر 5702209 فاطمه میرزا جعفریمنبع: مهر
کلیدواژه: نقد کتاب سازمان مجاهدین خلق رژیم پهلوی امام خمینی کتاب و کتابخوانی هفدهمین جشنواره شعر فجر دهه فجر کتاب و کتابخوانی نمایشگاه فناوری های محتوای فضای مجازی معرفی کتاب ایران استوار چهلمین دوره جایزه کتاب سال انقلاب اسلامی ایران جشنواره شعر فجر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انتشارات امیرکبیر ترجمه جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی سازمان مجاهدین شخصیت ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۳۶۸۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«دستهای فیلمسازان ما را در پروژههای تاریخی بستهاند»
مدتی است سریال «حشاشین» (محصول کشور مصر ۲۰۲۴ به کارگردانی پیتر میمی) در ایران سروصدای زیادی بهپا کرده، از این حیث که از قهرمان و ضدقهرمان گرفته تا دیگر شخصیتهای مشهور سریال و جغرافیای اثر همه و همه مستقیم به ما ایرانیها مربوط میشود و قصه سریال هم درباره یکی از جنجالیترین چهرههای تاریخ تشیع یعنی حسن صباح است، اما نکته قابل اهمیت انتقاداتی است که به شیطنت مصریها در چگونگی ارائه این شخصیت مربوط میشود و البته عدهای معتقدند مصریها با بیانصافی تمام در این سریال، همه چیزی را که ما امروزه به عنوان فرقه خطرناک داعش میشناسیم به حسن صباح و پیروان او نسبت دادهاند.
به گزارش اعتماد، فارغ از تمام این بحث و جدلها، پرسش این است که چرا این کاراکترها با تمام فراز و فرودهای شخصیتی که دارند در ایران معرفی نمیشوند؟ چرا نباید از چنین سوژههای خوبی سینمای ایران بهره ببرد؟ چرا تلویزیون از این سرمایههای داستانی استفاده نمیکند؟
البته بنا بر شنیدههای موثق ما محمدعلی نجفی، کارگردان شناخته شده سینما به همراه نغمه ثمینی نویسنده، تصمیم داشتند قصه حسن صباح را برای تلویزیون بسازند، اما تلویزیون حاضر به همکاری با آنها نشد و آنها فیلمنامه این داستان را با عنوان «یک جرعه خون تازه» از طریق نشر لگا، منتشر کردند.
حالا با مهدی سجادهچی فیلمنامهنویس، درباره این چالش سینما و تلویزیون گفتوگویی انجام دادیم که پیش روی شماست:
آقای سجادهچی! سریال «حشاشین» را تماشا کردید؟
به خاطر حرفه خود باید میدیدم. برایم جذاب نبود و ادامه ندادم.
نکتهای که درباره این سریال وجود دارد، انتقادهایی است که به محتوای آن وارد است، از کیفیت آن بگذریم، مثل اکثر مجموعههای تاریخی که کشورهای دیگر از مشاهیر ایران میسازند و روایت نامشخص و بعضا جعلی ارائه میدهند این مجموعه هم مورد اعتراض قرار گرفت، نظر شما چیست؟
ببینید، ویژگی سریالهای تاریخی همین است، چون تاریخ محض وجود خارجی ندارد، مانند «گذشته» است. به قولی تاریخ را کسی میسازد که آن را مینویسد و در زمانه ما؛ آن را به تصویر میکشد. نابترین روایت تاریخ هم صرفا گزینش استدلالی از میان بینهایت دادههاست. به بیانی دیگر، ما چیزی به اسم تاریخ نداریم، هر کسی از منظری یا روشی به تاریخ نگاه کند، منظرهای متفاوت و گاه حتی متضاد میبیند. روایت سریال «حشاشین» هم اینگونه است. از حسن صباح و قلعهالموت و فرقه اسماعیلیه، در کشور ما و در این هزار سال، روایات گوناگون و هر کدام به دلیلی شکل گرفته است. عدهای مخالف حسن صباح هستند و عدهای با او همدل و موافق هستند. عدهای حسن صباح را به نشانه وطنپرستی مبارز برای استقلال ایران تقدیر کرده و شخصی مبارز از داعیان فرقه اسماعیلیه میدانند، در این میان عدهای هم هستند که او را شخصیتی خطرناک و اهریمنی توصیف میکنند.
به بیانی دیگر، روایتهای مختلفی که در میان شیعیان وجود دارد. درست است؟
قطعا همینطور است؛ به عنوان مثال، در آخرین گردهماییهای شیعیان، فرقه هفت امامی، مذهب اسماعیلی، به عنوان یکی از مذاهب شیعه شناخته نشده است که دلایل خاصی هم دارد، اما حوثیهای چهار امامی یمن، به عنوان مذهبی شیعه رسمیت دارند. میخواهم بگویم نیتخوانی از تاریخ متفاوت است، اینکه با چه نگاهی و با چه قرائتی از خصوصیات حسن صباح روایت میشود اهمیت دارد. شما اگر جامعهشناسی دوران سلجوقیان را بخوانید به صحبتهای من پی میبرید و میبینید که از عمر خیام، خواجه نظامالملک و دیگر چهرههای شناخته شده آن دوران، برداشتها و تعاریف مختلفی وجود دارد. این تفاوت روایتها ناشی از تفاوت دیدگاههاست. محال است درباره تاریخ اختلافنظر وجود نداشته باشد. هیچ واقعه تاریخی نداریم که همه آن را به شکلی یکسان قبول داشته باشند. درباره توفان نوح هم بین سه دین ابراهیمی نظرات مختلفی وجود دارد. واضح است که هر کدام فیلمی درباره ماجرای توفان بزرگ بسازند، با انکار و اتهامات طرفهای دیگر روبهرو خواهد شد.
از این مقوله بگذریم، درباره کمکاری که سینما و تلویزیون نسبت به چهرههای شناخته شده ایران دارند زیاد صحبت شده و مبحث جدیدی نیست، با این حال وقتی چنین سریالهایی به صورت گسترده در دیگر کشورها ظهور و بروز پیدا میکنند این سوال دوباره به ذهن میآید که چرا این کاراکترها در ایران معرفی نمیشوند؟ چرا نباید از چنین سوژههای خوبی سینمای ایران بهره ببرد؟ چرا تلویزیون از این سرمایههای داستانی استفاده نمیکند؟
مهمترین نکتهای که درباره این کمکاری میتوان گفت اینکه تلویزیون بنا بر اعتقادات و دانستههای خودشان میخواهند به این موضوعات وارد شوند و خب نظرات آنها ویژگیها و محدودیتهایی دارد. به همین دلیل است که در ساخت چنین فیلمهایی دچار مشکل میشویم. اینکه چیزی نیست، ما حتی برای تولید آثار نمایشی از معصومین هم دستمان باز نیست.
اصلا احمدرضا درویش با فیلم «رستاخیر» نمونه مهمی است که چرا در ساخت فیلمهایی برای معرفی شخصیتهای برجسته تاریخی دچار مشکل هستیم.
باز فیلم رستاخیز ساخته شد، اما خیلی از فیلمها در همان مرحله پیش تولید متوقف میشود و به سرانجام نمیرسد. شما در نظر بگیرید در مقطعی بود که حوزه علمیه با ساخت فیلمهایی مربوط به ائمه معصومین (ع) مخالفت کرد، دستکم من اینطور شنیدم. همین نکته باعث شد که فیلمسازان سراغ این موضوع نرفتند، به نظر من این خیلی مهم است که در کشور شیعه ۱۲ امامی، مردمش در مورد ائمه خودشان نمیتوانند فیلم ببینند.
نکته دیگر اینکه همه رسانهها در همه جای دنیا، نسبتی میان سرگرمی و ایدئولوژی برقرار میکنند؛ در بعضی رسانهها این نسبت ۵۰-۵۰ است، بعضی رسانهها این نسبت به ۹۰ میرسد یعنی ۹۰ درصد ایدئولوژی حاکم است. مدیران میدانند که مردم نیاز به سرگرمی دارند؛ لاجرم بیشتر از ما میدانند، اما به هزار دلیل نمیتوانند کار درست را انجام دهند. با این وصف، عادلانه است بگوییم فیلمسازان ما نمیتوانند چنین فیلمهایی بسازند، نه اینکه سلیقه و سواد و مهارت ندارند.
میتوانیم بگوییم ساخت چنین فیلمهایی با سختیهایی همراه است.
به نظر من ساخت چنین فیلمهایی هم سخت است و هم دردسر دارد. خیلی وقتها، پس از تحقیقات، فیلمنامه نوشته میشود برنامهریزی برای تولید میشود، اما به تولید نمیرسد. اگر کسی به ساخت فیلم تاریخی مصر علاقهمند باشد درنهایت به شهرک غزالی میرود و ما آن موهای روغنزده مردان و حجابهای عجیب و غریب زنان و چند بنز قراضه را به عنوان فیلم تاریخی میبینیم.